نشان تو

نشان تو

از کوچه پرسیدم نشانت را نمی دانست
آن کفشهای مهربانت را نمی دانست
 
 رنجیده ام  از آسمان ،  قطع امیدم کرد
دنباله  ی رنگین کمانت را نمی دانست

اینگونه سیب سرخ هم از چشمم افتاده ست 
شیرینی اش ،  طعم لبانت را نمی دانست
 
قیچی شدم ،  بال و پرم را یک به یک چیدم
ســـَمت ِ وسیع ِ  آسمانت را نمی دانست

لای ورقها  ، نامه ها  ، دفترچه ها   گشتم
حتی کتابی داستانت را نمی دانست

 

تست جامد ومشتق

برای دیدن مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

زخم شمشیر حوادث، موج آب زندگیست

تازه رویی از دل صد چاک باشد، سرو را


از باغچه ی کوچک و محقرمان، هیچ گاه سرو نخواهدرویید؛ روییدن سرو وسعتی به پهنای دشت می طلبد

 

سوالات و پاسخ تشریحی کنکور ۸۷- رشته رياضي

برای دیدن مطلب کلیک کنید
ادامه نوشته

ابواب مزید

برای دیدن مطلب کلیک کنید
ادامه نوشته

نكات ترجمه‌اي عربی 3 عمومی

برای دیدن مطلب کلیک کنید
ادامه نوشته

آن لحظه که از نیاز انسان

 آن لحظه که از نیاز انسان       دارد نه کم از هوای حیوان

یک دانه گندم طلایی                از تشت طلا گران بها تر

در حادثه های ناگهانی            سالم ز مریض مبتلا تر

آسوده مباش که بی نیازی          یک آن دگر پر از نیازی

آنجا که تو فرعون زمانی             در تیر رس باد خزانی