محسن ذاکر الحسيني
ويکتور کِک ٬ تأثير فرهنگ عرب در اشعار منوچهري دامغان ي٬ دارالمشرق ٬ بيروت
١٨٢ صفحه. ٬١٩٧١
تأثير فرهنگ عرب در اشعارمنوچهري دامغاني اثري است محقّقانه از دکتر ويکتور کِ ک٬ استاد
دانشگاه لبنان. اين محقق کتاب ديگري نيز با نام تأثير صابئين حرّان در تمدّن اسلامي به زبان
فارسي تأليف کرده که آن نيز به سال ١٩٧١ در بيروت به چاپ رسيده است. وي سفرنامه
ناصرخسرو را نيز از فارسي به عربي ترجمه کرده است.
کتاب مشتمل است بر دو باب با پيش گفتاري به قلم دکتر محمّد محمّدي درباره تأثير
کتاب حاضر ٬ که نمونه اي از » : متقابل زبان و ادب فارسي و عربي که در آن آمده است
دقّت بحث و حسن ذوق و سليقه مؤلّف فاضل آن است ٬ جايي را در ادبيّات فارسي و در
.( ص ١٧ ) « زمينه ادبيّات تطبيقي پر مي کند که تا به حال خالي مي نمود
سه « نفوذ زبان و ادبيّات عرب در ايران تا پايان دوران غزنويان » باب اوّل با عنوان
٬ تاريخچه مختصري است از « انتشار زبان عربي در ايران » فصل دارد. فصل نخستين ٬
محيط ادبي منوچهري و نفوذ » چگونگي تأثير و نفوذ زبان عربي در ايران. در فصل دوم ٬
٬ دربارهاي صاحب بن عبّ اد ٬ آل بويه ٬ قابوس بن وشمگير و سلطان « ادبيّات عرب در آن
محمود غزنوي به عنوان مهم ترين مراکز ترويج زبان و ادب عربي در عصر منوچهري
معرّفي شده و از تأثير ناگزير اين مراکز بر محيطي که منوچهري در آن مي زيسته سخن
نفوذ شعراي عرب در سخن سرايان پيش از منوچهري و تأثير » رفته است. در فصل سوم ٬

٬ از چند تن از شاعران « موضوعات و شيوه ها و برخي از مضامين شعر عربي در آثار آنها
ذواللّسانين متقدّم بر منوچهري مانند شهيد بلخي ٬ ابوطيّب مصعبي ٬ خسروي سرخسي ٬
ابوالفتح بستي ٬ محمدبن عبدالله جنيدي ٬ قابوس بن وشمگير و ابوالحسن آغاجي و شعر
ايشان ياد شده و نيز نمونه هايي از ترجمه اشعار از عربي به فارسي و از فارسي به عربي
آمده که ذيلاً از هر يک نمونه اي نقل مي شود.
ترجمه از فارسي به عربي
ابوشکور بلخي:
از دور به ديدارِ تو اندر نگرستم مجروح شد آن چهره پرحسن و ملاحت
وز غمزه تو خسته شد آزرده دل من وين حکم قضايي است جراحت به جراحت
ترجمه ابوالفتح بستي:
رَمَيتکُ عَن حُکمِ القَضاءِ بِنَظْرَةٍ وَ ما لي عن حُکمِ القِصاصِ مَناصُ
( فَلَمّا جَرَحْتُ الخَدَّ مِنکمُ ب يِمُقلَت جَرَحتَ فُؤادي و الجُروحُ قِصاصُ (ص ٤٣
ترجمه از عربي به فارسي
ابن رومي:
لمَ اَخضَبُ الشَّيبَ لِلغَواني اَبغي بِهِ عِندَها وَدادا
لکِنْ خِضابي عَليٰ شَبابي اُلبِستُ مِن بَعدِهِ حَدادا
ترجمه رودکي:
من مويِ خويش را نه از آن مي کنم سياه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
( چون جامه ها به وقتِ مصيبت سيه کنند من موي از مصيبتِ پيري کنم سياه (ص ٤٥
مؤلّ ف٬ در اين فصل ٬ از اقتباس فارسي گويان از موضوعات شعر عرب ٬ من جمله
نوحه بر اطلال و دمن ٬ سخن گفته و از نمونه هاي فارسي آن قصيده لامعي را به مطلعِ
هست اين ديار يار [ من] شايد فرود آرم جمل پرسم رباب و دعد را حال از رسوم و از طلل
شاهد آورده و نيز از برخي فنون شعر ٬ مانند سؤال و جواب ٬ افتنان و مناظره در دو
زبان سخن گفته و هم چنين به موضوع اقتباس فارسيان از مضامين قرآن کريم و شعر
عربي پرداخته که ذيلاً به ذکر نمونه اي بسنده مي شود.
متنبّي:
اَينَ اَزمَعتَ اَيُّهاذاالهُمام؟ نحنُ نَبتُ الربّيّ و اَنتَ الغَمام
www.SID.ir
Archive of SID
٣/ نامه فرهنگستان ٥
١٦٨ نقد و بررسي
پژوهشي فارسي از لبنان
رودکي:
( مرا جود او تازه دارد همي مگر جودش ابر است و من کشت زار؟ (ص ٦٠
هفت فصل « نفوذ زبان و ادبيّات وعروض عرب در اشعار منوچهري » باب دوم ٬ با عنوان
دارد.
٬ که در آن از شيفتگي « آگاهي هاي منوچهري از فرهنگ عرب به طور کلّ ي » فصل اوّل ٬
منوچهري به زبان قرآن و شعر عربي و آگاهي و شناخت وي از فرهنگ عرب سخن رفته
و شواهدي از اشعار منوچهري نقل شده حاوي ذکر اسامي شاعران تازي گوي ٬ ياد از
قصايد مشهور عرب ٬ تضمين ابيات عرب ٬ اشاره به کتاب هاي مشهور عربي ٬ لغات و
ترکيبات عربي و خصوصيّات فردي شاعران و اديبان عرب. مؤلف٬ در پايان اين فصل ٬ بر
منوچهري خرده گرفته و ٬ در پاره اي از عبارات عربي ٬ طرز جمله بندي وي را با قواعد
زبان عربي منطبق ندانسته است.
پيروي منوچهري در مديحه سرايي از شعراي عرب و مضامين عربي در » فصل دوم ٬
٬ شامل چهار گفتار است. گفتار نخستين درباره رابطه شاعر با شعراي عرب « مدايح وي
در فنّ مديحه سرايي است و اين که منوچهري خود را در مدحتگري به شاعران عرب ٬ به
ويژه اعشي ٬ و ممدوح را در سياست و زيرکي به بزرگان عرب و در فضل به شعرا و ادباي
عرب تشبيه کرده است. مثلاً يک جا ٬ در صفت ممدوح ٬ گويد:
چو بوشعيب و خليل و چو قيس و عمرو و کميت به وزن و ذوق و عروض و به نظم و نثر و رَوي
( چو ابن رومي شاعر چو ابن مقله دبير چو ابن معتز نحوي چو اصمعي لغوي (ص ٨٧
در گفتار دوم از نفوذ قرآن در مضامين مدحي منوچهري و اشاره وي به آيات قرآني
سخن آمده است که از آن ميان دو نمونه ذيلاً ذکر مي شود.
( لَئنِ شَکَرْتمُ لَاَزيدَنَّکُم (ابراهيم ٧:١٤
نعمتِ بسيار داري شکر از آن بسيارتر نعمت افزون تر شود آن را که او شاکر شود
( (ص ٨٨
.( وَاللهُ لاٰ يُحِبُّ الظّالِمينَ (آل عمران ٥٧:٣
( آخر ديري نماند استم استمگران زآن که جهان آفرين دوست ندارد ستم (ص ٨٩
گفتار سوم شامل نمونه هايي است از کاربرد احاديث نبوي در مدايح منوچهري ٬ از
جمله:


( وُلِدْتُ في زَمَنِ المَلکِ العادِلِ ( اللّؤلؤ المرصوع ٬ ص ٩٩
( همي نازد به عهدِ مير مسعود چو پيغمبر به نوشروانِ عادل (ص ١٠١
و در حاشيه افزوده است که شمس قيس تشبيه منوچهري را جزو خطاهاي معنوي
محسوب کرده و ٬ پس از نقل بيت به صورت:
همي نازد به عدل شاه مسعود چو پيغمبر به نوشروانِ عادل
چنين اظهارنظر کرده است:
و نشايد گفت که پيغامبر صلوات الله عليه و آله به کافري بنازيد. و اگر تمسّک بدين حديث
کرده است که وُلِدْتُ في زَمَنِ مَلِکٍ عادلٍ پيغامبر صلوات الرّحمٰن عليه اين سخن در
معرض شکرِ فضلِ کردگار تعاليٰ و تقدّس گفته باشد در حق خويش؛ يعني سرشت و
طينت مرا به محض لطف خويش از رذايل و نقايص چنان پاک آفريد که ولادتم نيز در
زمان عدل و ايّام دولت پادشاهي عادل تقدير کرد. و چون او صلّي الله عليه و سلّم به
سيادت مُلک اولاد آدم صلوات الله عليه ننازيد ٬ که اَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَم وَ لا فَخرَ چگونه به
( مِلکي کافر فخر کند؟ ( المعجم ٬ ص ٣١٠
سعدي ٬ در بوستان ٬ در مدح ابوبکر زنگي ٬ به همين حديث اشاره دارد:
سزد گر به دورش بنازم چنان که سيّد به دوران نوشين روان
(١٣٤٠ ( بوستان ٬ ص ١٠ از کليّات سعدي ٬ چاپ اقبال ٬
گفتار چهارم شامل نمونه هايي از مضامين شعر عربي است در مدايح منوچهري ٬ از
جمله:
وَ اِنْ تَقَدَّم في عهدٍ مَضَوا نُزِلَت في شَأنِهِ مُحکَمُ الاۤياتِ والحِکَمُ (ابوالعلاءمعرّي)
( گر پيمبر زنده بودي بر زبانِ جبرئيل آمدي برشأن جودش آيت ازعرش خداي (ص ١٠٥
.« افکار و مضامين شعراي تازي گوي در برخي از اشعار غزلي منوچهري » فصل سوم ٬
٬ که در آن ورود « نفوذ قرآن و شعراي عرب در توصيفات منوچهري » فصل چهارم ٬
مضاميني از شعر عرب به سروده هاي منوچهري بررسي شده است در وصف طبيعت و
گل ها ٬ بيابان و شتر ٬ اسب ٬ فلک و ستارگان و بروج ٬ خورشيد ٬ هلال ٬ برق ٬ قوس قزح ٬
شمع و قلم. اينک نمونه اي در وصف هلال:
اُنظر اِليٰ حُسنِ هلالٍ بَدا يهتک مِن اَنوارِه الحِندِ سا
کَ مِنْجَلٍ قَد صيغَ مِن عَسجُدٍ يحصد مِن زهر الدّجيٰ نَرجِسا (ابن معتز)
وَ کَأَنَّ الهلالَ نصفُ سِوارٍ وَ الثُّريّا کَفٌّ تُشيرُ اِلَيه (ابن معتز)
www.SID.ir
Archive of SID
٣/ نامه فرهنگستان ٥
١٧٠ نقد و بررسي
پژوهشي فارسي از لبنان
پديد آمد هلال از جانب کوه به سان زعفران آلوده مِحجَ ن
( چنان چون دو سر از هم باز کرده ز زرّ مغربي دستاورنجن (ص ١٣٤
که « رابطه مضامين خمري منوچهري با مضامين خمري شعراي عرب » فصل پنجم ٬
سه نمونه از آن نقل مي شود:
ابو نواس:
و لا تَشْرَبْ بِلا طَرَبٍ و لَهوٍ فَاِنَّ الخيلَ تَشْربُ بِالصَّفيرِ
وَ لَيسَ الشُربُ اِلّا بِالمَلاهي وَ بِالحَرَکاتِ منِ مَثنيً وَ زيرٍ
منوچهري
وين نيز عجب تر که خورَد باده نه بر چنگ بي نغمه چنگش به مي ناب شتاب است
اسبي که صفيرش نزني مي نخورد آب ني مرد کم از اسب و نه مي کمتر از آب است
( (ص ١٤٠
و از گفته عقيل بن علفه در البيان و التّبيين جاحظ (ج ٬٢ » : مؤلّف در حاشيه افزوده است
.« ص ٦٨ ) آورده شده: الخَيلُ اِذا لَمْ يُصفَرْ لَها لَمْ تَشْرَبْ
مجنون ليلي:
تداويتُ منِ لَيلي بِلَيلي عَنِ الهَويٰ کَما يَتَداوي شارِبُ الخَمرِ بِالخَمرِ
منوچهري:
( راحتِ کژدم زده کشته کژدم بود مي زده را هم به مي دارو مرهم بود (ص ١٤٦
بديع الزّمان همداني:
شَرِبنا وَ اَهْرَقنا عَلَي الاَرضِ جُرعَةً وَ لِلاَرضِ منِ کَأسِ الکِرامِ نَصيبٌ
منوچهري:
جرعه بر خاک همي ريزيم از جام شراب جرعه بر خاک همي ريزند مردان اديب
( ناجوانمردي بسيار بود چون نبود خاک را از قدحِ مردِ جوانمرد نصيب (ص ١٤٨
٬ شامل نمونه هايي است ٬ از « امثال و حکم عرب در اشعار منوچهري » فصل ششم ٬
جمله:
کُلُّ اِناءٍ يرشحُ بما فيه.
( از جام انگبين نترابد جز انگبين. (ص ١٥٥
نَهِبتَ مِن الاَعمارِ ما لَوْ هحَوَيتَ لَهَنِئتَ الدُّنيا بِاَنَّک خالِدٌ (متنبّي)
( ستاني همي زندگاني ز مردم ازيرا درازت بود زندگاني (ص ١٥٧
١٧١ ٣/ نامه فرهنگستان ٥ نقد و بررسي
پژوهشي فارسي از لبنان
٬ که در آن از تأثير عروض عرب در « تقليد منوچهري از اوزان قصايد عربي » فصل هفتم ٬
شعر منوچهري و تأسّي وي به اوزان خاص عرب سخن آمده است.
در پايان ٬ مؤلّف به کوتاهي ماحصل ديدگاه خويش را درباره منوچهري و شعر او
عرضه مي کند.
٢ فرانسه) ٢ انگليسي ٬ ٣٣ فارسي ٬ در اين تحقيق از يکصدوشش منبع ( ٦٩ عربي ٬
استفاده شده که فهرست آنها در پايان کتاب مندرج است.
حاشيه ص ١٠١ ) و ) « سخن » به جاي « سخت » گذشته از برخي غلط هاي مطبعي مانند
٤٣٢ براي وفات اسدي طوسي - برخي اطّ لاعات نادرست ضمني ٬ مانند ذکر تاريخ ٤٢١
(ص ٥٥ ) که مستقيماً به موضوع تحقيق مربوط نيست ٬ معدودي بدخواني ها ٬ مانند ضبط
ص ١٠٢ )؛ و خالي بودن جاي فهرست راهنما و فهرست هاي ) « کِ لک » به جاي « کَ لَک »
آيات ٬ احاديث ٬ امثال ٬ اشعار فارسي و عربي ٬ مجموعاً مي توان گفت که اين کتاب اثري
معتبر و ارزشمند است که در برخي موارد راهگشاي حلّ معضلات ديوان منوچهري نيز
تواند بود. محض نمونه به يک مورد اشاره مي شود که مضون بيتِ
بر بار خداي رؤسا خواجه محمّد کهتر برِ او مهتر [  مهتر] برِ او کِه
مقتبس از اين بيت متنبّي:
و تعظمُ في عَينِ الصَّغيرِ صِغارُها وَ تصغرُ في عَينِ العَظيمِ العَظائِم
دانسته شده و تفسير بيت منوچهري بدون توجّه به بيت متنبّي دشوار مي نمايد.
مؤلّ ف٬ در متن و پانوشت هاي اين اثر ٬ توضيحات مفيدي آورده و همواره از مآخذ
خويش به روشني ياد کرده و ظاهراً از تعليقات دکتر محمّد دبير سياقي بر ديوان منوچهري
و مآخذ آن استفاده فراوان برده و از تعليقات کازيميرسکي بر ديوان منوچهري چاپ پاريس
نيز ياد کرده است.
تأثير فرهنگ عرب در اشعارمنوچهري دامغاني ظاهراً جامع ترين و بهترين کتابي است که در
اين موضوع تأليف شده و شايسته است که با اجازه مؤلّف در ايران نيز چاپ و نشر شود.